نویسنده: برنارد اسپادک
مترجم: محمدحسین نظری نژاد



 

از نظر تربیتی، اعتقاد ما بر این است که والدین حق دارند فرزندان خود را بشکلی که صلاح می‌دانند تربیت کنند. ولی این حق، در واقع، به علت توجه به سلامت کودک تا حد زیادی محدود می‌شود. هیچ پدر یا مادری حق ندارد بر کودک خود آسیب بدنی وارد کند. هرچند ممکن است به سبب تبلیغ و معرفی کودکان آسیب دیده در جامعه ما این مطلب امری تازه جلوه کند ولی سالهاست که انجمنهای تهذیب اخلاق برای حفظ و حراست کودک تأسیس شده‌اند.
با قانون آموزش اجباری، تحمیل جامعه بر حقوق والدین بیش از پیش می‌شود. هر پدر یا مادری مجبور است کودک خود را طی دوره خاصی به مدرسه بفرستد و مسؤولیت حضور او را در مدرسه بر عهده گیرد. این امر یک نیاز فرهنگی برای رسیدن به نظم اجتماعی و نیز نیاز شخصی کودکان و والدین محسوب می‌شود.
با ایجاد موقعیّتهای آموزشی برای کودکان خردسال مسأله حضور اجباری در مدرسه حادتر می‌شود. مدارس خردسالان به کار آموزش مباحث و مفاهیم پایه که از آموزش سنتی خواندن، نوشتن و حساب فراتر می‌رود می‌پردازند. امروزه والدین در انتخاب سن آغاز تحصیل فرزند خود، شش یا هفت سالگی، آزاد هستند ولی بعید به نظر نمی‌رسد که قوانین آموزش اجباری در سالهای آینده سنین پنج یا چهار سالگی یا کمتر را مناسب بداند. در این صورت است که اگر والدین خانواده با مسؤولان مدرسه، در مورد اهداف آموزشی و وسائل مناسب برای نیل به آن اهداف به توافق کامل رسیده باشند مسأله‌ای پیش نمی‌آید ولی اگر افراد فوق در مورد وسائل یا اهداف آموزشی به توافق نرسند مشکلات جدی بروز خواهد کرد. در این مرحله پاسخگویی مدارس به نیازها، خواسته‌ها و تقاضاهای والدین امری جدی تلقی می‌شود.
براستی کودک به چه کسی تعلق دارد؟ در بسیاری از مدارس به تصوّر معلّمان، حدّاقل چند ساعت در روز که کودک در کلاس حضور دارد «متعلق» به آنهاست. عده زیادی از معلّمان این حق را برای خود محفوظ می‌دانند که تصمیم گیرنده فعّالیّتهای کلاسی کودکان باشند. این «حقّی» است که جامعه با تربیت مربیّان و اعطای صلاحیت از طریق آموزش خاص به آنها بخشیده است. «حقی» که در گواهینامه معلّم رسمیت یافته و امضای قرارداد میان او و هیأت آموزشی بر آن مهر تأیید زده است.
مشکلات و موانع والدین و معلّمان در ارتباط با کودکان یکسان است. مجموعه برنامه‌های درسی هیأت آموزشی، مقررات هیأت اداری و قوانین آموزش و پرورش منطقه همه آنها موانعی را ایجاد می‌کنند. علاوه بر آن، معلّمان در عمل با انواع تنگناهای شغلی که به طور معمول میان همکاران مدرسه مشترک است مواجه می‌شوند.
تعلیم و تربیت عصر حاضر با مسائل مهمتری مواجه است که یکی از آنها حدود اختیارات و خواسته‌های والدین می‌باشد. آنها بر مبنای اختیارات خود در برابر اعمال معلّمان موانعی مشروع ایجاد می‌کنند. سنّت گذاشته، در مورد تصمیم گیری مسائل آموزشی، برای والدین جایی، به جز در وسیعترین سطح آن یعنی عضویت در هیات آموزشی، قائل نبوده است. از این حد که بگذریم معلّمان تاکنون والدین را عامل مهمی در ایجاد محدودیت تلقی نکرده‌اند. والدین با مراجعه به مدرسه و دیدار با معلمان می‌بایست به گفتار آنان توجّه می‌کردند، با آنها هم عقیده می‌شدند و مورد مشورت قرار می‌گرفتند. معلّم بندرت پدر یا مادری را شایسته تصمیم گیری درباره فعّالیّتهای کلاسی می‌دید. محدود بودن اطلاعات والدین در مورد آموزش دلیل قانع کننده‌ای برای جلوگیری از دخالت مشروع آنها در تصمیم گیریها بود، و حتی هنگامی که آنها مطلع و صاحب صلاحیت شناخته می‌شدند، این گونه مسائل خارج از حدود اختیاراتشان به شمار می‌آمد.
روابط معلّم و اولیاء در حال تحول است. این تحول به سوی ایفای نقش والدین و اعضای انجمن محلی اولیا در زمینه‌های مهم تصمیم گیری خط مشی آموزشی و فعّالیّتهای کلاسی گام برمی‌دارد. معلّم دبستان در محله‌ای فقیرنشین می‌تواند همانند معلّم مهد کودکی که با همکاری والدین ایجاد شده با اولیای کودکان کلاس خود در ارتباط باشد. در این تعاونیها اولیا، مراجعان معلّم محسوب می‌شوند، در عین حال هزینه تدریس او را می‌پردازند و با عضویت در هیأت اجرایی مدرسه در تصمیم گیریهای خط مشی و نحوه اجرای آنها شرکت می‌کنند.
اگر چنین تحولی تحقق یابد، معلّمان باید دید خود را نسبت به مدرسه و کودکان تغییر دهند و مهارتهای جدیدی را در ارتباط با والدین به کار گیرند و برای برقراری رابطه‌ای دائم با آنها مفاهیم تازه‌ای را جستجو کنند.
آنچه این رابطه را از پیش ایجاد می‌کند تقاضایی است که معلّم، از طریق سازمان خود، برای داشتن قدرت تصمیم گیری مؤثر مطرح می‌سازد. امروزه تقاضای رسمی معلّمان این است که در مسائل تصمیم گیری و اداری، بهبود وضع حقوقی و شرایط کار حق رأی داشته باشند. گهگاه، گروههای اولیا و مربیّان طیّ درخواستهای جداگانه خواستار حق رأی بیشتری در امر سیاست آموزشی شده‌اند. در عین حال، گاه در امر آموزشی مشترک با همیاری به تصمیم گیری برای آموزش همه کودکان نشسته‌اند.
تا کنون، به روال معمول، نوع تصمیمات تعیین کننده حد و مرز ارتباط اولیا و مربیّان بوده است. اولیاء و نمایندگان محل، اتخاذ تصمیمات خط مشی آموزشی و پرورشی را بر عهده داشته‌اند و معلمان و مسؤولان اجرایی عهده دار اجرای این خط مشی بوده‌اند. این حد و مرز غالباً خدشه دار می‌شود زیرا نحوه اجرا می‌تواند تا حد زیادی بر هر خط مشی اثر بگذارد و تصمیمات مربوطه اغلب مستلزم شناخت حرفه‌ای نسبت به نتایج خط مشی است.

روابط

معلّم برای کار با والدین به مجموعه تازه‌ای از روابط حرفه‌ای نیاز دارد. در کار با کودکان از توان کافی برخوردار است، خواه این توان را به کار گیرد و خواه نگیرد. از آنجا که کودکان با افراد بیرون از محیط کلاس تماسّی ندارند، تصمیمات معلّم از نظر آنها قاطعیت دارد. ولی او در ایجاد ارتباط با والدین دارای قدرت کمتری است زیرا سن، جثّه و نقشی که آنها دارند با کودک متفاوت است. گرچه او در این ارتباط باز هم تا حدّی از وجهه‌ی اجتماعی خود برای حفظ موقعیت استفاده می‌کند ولی تشابه فیمابین بسیار بیشتر است. با توجه به این تشابه او باید با اولیا به گونه‌ای دیگر برخورد کند و توقعات دیگری داشته باشد. خواسته‌های او از والدین بشکل تکلیف نیست بلکه بصورت خواهش محترمانه است. الزام به حداقل می‌رسد و معلّم باید این قدرت را کسب کند که در رفتار والدین تأثیر بگذارد. در عین حال، تشابه عامل ایجاد احترام متقابل بیشتر و احساسی عمیقتر از هر دو سو برای رابطه‌ای رضایتبخش خواهد بود.
وظایف و انتظاراتی که این وظایف دربر دارد ارتباط میان معلّم و پدر یا مادر را محدود می‌کند. معلّمان، پدران و مادران می‌توانند و باید در برخوردها به شیوه‌های خاصّی عمل کنند. برای ایجاد رابطه‌ای ملایم استفاده از الگوهای رفتاری خاصی ضرورت دارد.
والدین و معلّمان، هر دو گروه، با تجربه‌هایی وارد صحنه می‌شوند که می‌تواند انتظارات فوق را تغییر دهد. روابط کنونی هر گروه، رنگی از روابط گذشته آنها با دیگران، در وضعی مشابه، دارد. هر پدریا مادری خود معلّمان بسیاری داشته است و هر معلّم نیز پدر و مادر دارد. بقایای این نوع روابط در وجود همه هست که نباید آن را از نظر دور داشت. هر پدر یا مادر با اولین دیدار بنای دبستان، خاطرات مدرسه خویش را بعد از گذشت سالها به یاد می‌آورد. گاه خاطرات محصور درون دیوارها در او ایجاد ترس می‌کنند، گاه به او احساس شادی می‌بخشند و در مجموع یادآور دوران کودکیند. اگر برخورد اولیه معلّمان و دیگر مسؤولان مدرسه با والدین تهدید کننده باشد تا آنجا که شکلی تحقیرآمیز به خود گیرد، ایجاد ارتباط بر اساس احترام و اعتماد متقابل مشکل می‌شود.
بسیاری از معلمان نیز از کار مستقیم با والدین گریزانند و هنگامی بطور کامل آسودگی خیال دارند که در کلاس، یعنی محیطی باشند که حوزه فعّالیّت آنها زیر سؤال قرار نمی‌گیرد. آنها نیز گاه از تحمّل ناپذیر بودن یا حتی خصومت والدین هراس دارند. لازم است برای تسلط بر این قبیل احساسات، در روابط خود با مدرسه و در انجام وظایف حرفه‌ای خویش احساس امنیت کنند. آنچه در آموزش کودکان خردسال اهمیتی خاص دارد آن است که معلّم از نظر حرفه‌ای ملزم به ایجاد روابط با والدین باشد. گاه معلّمانی که در ایجاد این شکل رابطه تردید دارند می‌خواهند آن را بتدریج و با فعّالیّتهایی کاملاً مثبت و نتیجه بخش آغاز کنند و بعد از آن، عناصر دیگر کار با والدین را به بوته آزمایش بگذارند. آنها باید با برقراری ارتباط با سایر کارکنان مدرسه نیز فنون مؤثر کار با والدین را بیاموزند.

وظایف معلّم در کار با والدین

اصل ارتباط اولیا و مربیّان به تعداد والدین و محیط خاص آموزشی بستگی تام دارد. معلّمان باید نیازهای والدین را بدانند و امکانات برنامه ریزی را فراهم کنند. معمولاً گزارش پیشرفت شاگرد به والدین، تبادل اطلاعات، حل مسائل مشترک، برنامه ریزی برای جلسات اولیا، برنامه ریزی آموزش والدین، شرکت در کلاسهای مشاوره و ایجاد بحثهای حرفه‌ای برای گروه‌های تصمیم گیرنده، از وظایف معلّم است. او باید برای هر بخش نسبت به بخش دیگر تفاوت قائل شود و از مهارتها و فنون مختلف بهره جوید. هرچند او برای مشاور والدین بودن تربیت نمی‌شود و اغلب آمادگی آموزش دادن به آنان را نیز ندارد ولی شغل او ایجاب می‌کند در مواجهه با اولیا شیوه واحدی را به کار گیرد. هرچند مهارتها و وظایف و محدود است و نیز جلب رضایت او از منطقه‌ای به منطقه دیگر تفاوت می‌کند اما باید در هر نقطه برخورد خاصی داشته باشد.

گزارش پیشرفت کودک

گزارش پیشرفت کودک به والدین یکی از پیامدهای ارزشیابی تحصیلی محسوب می‌شود. نکته مهم در تهیه گزارش یکی تفهیم اهداف برنامه آموزشی به اولیا، دوم تعمیم معیارهای داوری و سوم آشنایی دادن کامل به والدین از وضع فرزندشان در مدرسه است. خودداری از ارسال گزارشهای ناخوشایند عواقب زیانبخشی دارد زیرا اولیا باید بطور منظم و با صراحت از وضع فرزندان خود مطّلع شوند.

تبادل اطلاعات

گزارش پیشرفت کودک معمولاً ارتباطی یک جانبه است و تنها پاسخ از سوی والدین، خبر دریافت آن می‌باشد. مبادله اطلاعاتی که والدین و معلمان در باره کودک دارند مفید است، اطلاعاتی که همیشه با پیشرفت کودک ارتباطی ندارد. معلّمان بطور معمول از طریق برگه‌هایی که در ابتدای سال، قبل از پذیرش کودک، در بسیاری از مهد کودکها و کودکستانها پر می‌شود با وضع کلی کودکان آشنا می‌شوند. اطلاعاتی که از سلامت کودک و سابقه آموزشی او منعکس شده است می‌تواند برای معلّم سودمند باشد.
گاه گفتگوهای فردی در آغاز کار مدرسه یا طی جلسه‌ای در مورد تعیین جهت آموزش، در ابتدای سال، اطلاعاتی بیش از آنچه در برگه‌ها آمده به دست می‌دهد. از این طریق طی چند هفته اول سال معلّم با برخورد اولیه کودک با مدرسه و الگوهای رفتاری او آشنا می‌شود. بعد از مدتی می‌تواند درباره زمینه‌های مهم رفتاری سؤالات خاصی را مطرح سازد. گاه خصوصیات رفتاری یک کودک از نظر معلّم به کار درک کودک دیگری نمی‌آید.
این نحو تبادل کلام، در هر زمان از سال، بویژه اگر معلّم در ارتباط با یک کودک با مشکلاتی برخورد کند، مفید به نظر می‌رسد. اطلاعاتی که پدر یا مادری ارائه می‌دهد اغلب به توجیه تغییر رفتار کودک کمک می‌کند. ممکن است والدین نیز از معلّم اطلاعاتی کسب کنند که در نحوه رفتار آنها با کودک در خانه مؤثر باشد. اگر معلّم و والدین بیش از هر چیز به خیر کودک بیندیشند گفتگوهای تبادل اطلاعات رابطه متقابل سودبخشی در حمایت از کودک به وجود می‌آورد و جلسات حل مسائل مشترک را در پی خواهد داشت.

حل مسائل مشترک

والدین معمولاً بعد از ورود کودک به مدرسه به اطلاعاتی تازه دست می‌یابند. کودکان بسیاری از خانواده‌ها تا آن زمان با همسالان خود تماس زیادی نداشته‌اند و گاه والدین با کودکان بیش از چند سؤال مطرح نکرده‌اند یا فرصت مقایسه میان آنها و همسالانشان دست نداده است. اگر خانواده‌ای با متخصص بهداشت کودکان نیز تماسی نداشته باشد پدر و مادر ناگهان وجود مشکلات یا نارساییهایی را در کودک خود احساس می‌کنند که تا آن زمان برای آنها ناشناخته بوده است.
آغاز مدرسه سؤالات تازه‌ای را برای کودک مطرح می‌سازد که گاه ناگهان به مشکلات رفتاری او منجر می‌شود. نارسایی شنوایی، ضعف بینایی و سایر مسائل نیز فشارهای جدیدی بر او وارد می‌کند. گاه تحول تازه‌ای در خانواده نظیر طلاق، تولد نوزاد جدید یا نقل مکان به ناحیه‌ای دیگر می‌تواند مشکلاتی در کلاس ایجاد کند. معلّم قادر است این مشکلات را به تنهایی از میان بردارد ولی گاهی ضرورت ایجاب می‌کند طرق مختلف حل مشکل را با والدین مطرح سازد. تبادل اطلاعات، و تعاطی افکار و نظرات در برخورد با مسائل و ارائه طریقی مناسب برای رفتار با کودک در خانه و مدرسه، در حال مسائل مشکل، تأثیر بسیاری دارد. وظیفه معلّم در کمک به والدین برای حل این قبیل مسائل مهم و مفید است زیرا او معمولاً تنها فردی است که با والدین تماس منظم دارد.
معلّم ممکن است خود را دفعتاً درگیر وظیفه‌ای بیابد که برای آن تعلیم کافی ندیده است زیرا برای ایفای وظیفه یک روان شناس، یک مددکار اجتماعی یا مشاور راهنما آمادگی نداشته است و تنها می‌تواند تخصص در رشد فکری کودک به معنی عام آن را داشته باشد. در عین حال در مسؤولیت آموزشی خود وظیفه دارد به والدین در شناسایی و برخورد با مشکلات همکاری کند. گاه یک گفتگوی دوستانه به صرف چای یا صحبت در مورد مراجعه به یک کارگزار مناسب ضرورت دارد. معلّم باید توجه داشته باشد از حدود وظیفه خود تجاوز نکند. در اکثر موارد بهترین راه آن است که مشکلی را به شخصی با صلاحیت بیشتر محول کند. او باید با مراکز خدماتی کودک و خانواده در منطقه خود آشنا باشد و نکات مربوط به نحوه اخذ کمک از آنان را بداند. اکثر مدارس فردی را در سمت مددکار راهنما یا هماهنگ کننده می‌گمارند تا بتواند معلّم و اولیا را در حل مسائل یاری دهد.
هرچند معلّم با مراجعه به والدین تشریک مساعی خاصی را در مورد حل مشکلات برقرار می‌کند در عین حال اهمیت توجّه و حمایت شخصی معلّم را نمی‌توان نادیده گرفت.

دیدار در خانه

گفتگو با والدین معمولاً در مدرسه انجام می‌شود، یعنی جایی که معلّم در آن احساس آرامش می‌کند. ولی پدر و مادر این احساس را ندارند، از این رو می‌توان ملاقات با آنها را از مدرسه به خانه انتقال داد.
دیدار در خانه متضمن فواید بسیار از جمله احساس اُنس و راحتی خیال پدر یا مادر است. گفتگو در خانه به والدین این فرصت را می‌دهد که بیش از مدرسه و گوشه کلاس احساس آزادی کنند و سخن خود را با آسودگی خیال ابراز دارند. معلّم نیز می‌تواند از این طریق با محیط زندگی کودک، که تمام ساعات خارج از مدرسه را در آن میگذراند آشنا شود. با شناخت محیط، درک بیشتری از کودک خواهد داشت. دیدار در خانه برای پدران یا مادرانی که فرصت آمدن به مدرسه را در ساعات خاص ندارند نیز ساده‌تر است، در حالی که معلّم می‌تواند آنها هر دو را در خانه ببیند.
اگر بخواهیم دیدار در خانه نتیجه بخش باشد باید والدین به این دیدار شکل دعوت بدهند. تحمیل یک دیدار به خانواده‌ای که مایل به آن نیستند موجب بروز خصومت می‌شود. معلّم می‌تواند روزها و ساعات متعددی را برای دیدار پیشنهاد کند تا زمان مقرر مورد تأیید همه باشد. دیدار یک معلّم از خانه یک کودک بدون اطلاع قبلی شایسته نیست. این عمل مانع ایجاد رابطه‌ای مؤثر می‌شود.
هدف از دیدار در خانه همان هدف گفتگو در مدرسه یعنی تبادل اطلاعات و رسیدگی به مشکلات است. معلّم وظیفه دارد ضمن ارتباط اجتماعی و دوستانه با خانواده برای نیل به اهداف آن تلاش کند.

تماسهای عادی

بسیاری از تماسهای فردی معلّم و اولیا بشکل عادی صورت می‌گیرد. فرصتهایی نظیر رفت و آمد کودک به مدرسه، جلسات گردهمایی اولیا، دعوت از والدین برای شرکت در گردش علمی کودکان، همه، نوعی تماس عادی تلقی می‌شود. معلّم در این فرصتها احساس محبت خویش و احترامی را که برای کودکان قائل است می‌رساند. اگر از والدین فاصله بگیرد یا با آنها با لحنی تحقیرآمیز سخن گوید، رابطه‌ای که سعی در ایجاد آن دارد فرو می‌ریزد.
این فرصتها برای گفتگوی عادی و کوتاه مدت برای بررسی مسائل جزئی با کسب اطلاعات نیز سودمند است. با توجه به صرف زمان و نیروی اندک، این گفتگوها می‌تواند بسیار پربار باشد. معلّم باید ضمن دقت به این مسأله که همه فرصتهای مربوط به کودکان صرف تماس با والدین نشود، سعی در افزایش این نوع تماسها داشته باشد.

جلسات اولیاء

معلّم در بسیاری موارد ناگزیر است با اولیا جلسات گروهی و نیز فردی داشته باشد. گاه از او می‌خواهند برنامه ریزی و نظارت این جلسات را بر عهده گیرد یا در جلساتی که توسط اولیا برنامه ریزی و اجرا می‌شود اعمال نظر کند.
معمولاً اولین جلسه‌ای که معلّم مسؤول برپایی آن است و قبل از ورود کودکان به مدرسه تشکیل می‌شود جلسه آشنا سازی نام دارد. در این جلسه نحوه ارتباط مدرسه با اولیا و کودکان آنها توجیه می‌شود. برای والدینی که اولین کودک خود را به مدرسه می‌گذارند دانستن این نوع اطلاعات بخش مهمی از آن جلسه را تشکیل می‌دهد. گاه آنها سؤالات زیادی را برای طرح دارند و احساس آنها در باره مدرسه با عدم اطمینان توأم است. ارائه پاسخهای صادقانه به سؤالات و قبول نگرانی پدر یا مادر به ایجاد ارتباط لازم کمک می‌کند. در این جلسات می‌توان اطلاعاتی در مورد انتظارات مدرسه از اولیا و فرزندان آنها با والدین در میان گذاشت.
جلسات آشنا سازی معمولاً با انتقال انبوهی اطلاعات همراه است و معلّم باید با دقت کامل این حقیقت را برای والدین توجیه کند که مدرسه محیط انس است و حضور اولیا و فرزندان آنها را گرامی می‌دارد (با این فرض که واقعیت همین است). لازم است معلّم در این قبیل جلسات فرصتی را برای صحبتهای دوستانه و آشنایی والدین با یکدیگر منظور کند. اگر امکان تهیه جزوه یا کتابچه‌ای ساده از اطلاعات لازم باشد، زمان جلسه بیشتر به ایجاد ارتباط و کمتر به سخنرانی اختصاص خواهد یافت. اگر آنچه را که والدین خود می‌توانند مطالعه کنند برای آنها بخوانیم وقت جلسه تلف خواهد شد.
گاه معلّم مایل است، طیّ سال، جلسات دیگری را برای صحبت در باره برنامه آموزشی خود، نمایش کارهای کودکان و یا پاسخ به سؤالات والدین در مورد فعّالیّتهای فرزندانشان تشکیل دهد. والدین معمولاً از این جلسات استقبال می‌کنند زیرا بطور مستقیم با کار کودکانشان ارتباط دارد. زمان این جلسات را باید طوری در نظر گرفت که حضور اکثریت افراد امکان پذیر باشد. برای نگهداری از اطفال والدینی که دعوت شده‌اند باید برنامه ریزی کرد یا آنکه به آنها اجازه داد طفل خود را در جلسه نیز همراه داشته باشند تا از این طریق حضور والدین قطعیت یابد. در برخی از مناطق که والدین مراقبت از کودکانشان را خود بر عهده می‌گیرند در این مورد مشکلی پیش نمی‌آید.
در بیشتر مدارس گردهمایی اولیا با اولیا و مربیّان بشکل رسمی اجرا می‌شود و سعی بر آن است که والدین در سازمان مدرسه جای داده شوند. این گردهمایی برای جلسات طی سال و رویدادهای اجتماعی سال برنامه ریزی می‌کند. مسؤولیت این قبیل جلسات معمولاً بر عهده اعضای هیأت رئیسه است ولی ممکن است شرکت معلّم یا نظریات او در این جلسات ضروری باشد.
حضور معلّم از این نظر اهمیت دارد که با خانواده‌ها ارتباط نزدیک برقرار کند. در ایجاد ارتباط مناسب با والدین بیان یک عبارت کوتاه می‌تواند تأثیری به مراتب بیش از یک سخنرانی بلندمدّت داشته باشد.

برنامه ریزی آموزش والدین

در بسیاری از مدارس برنامه ریزی رسمی یا غیررسمی برای آموزش والدین با برنامه‌های آموزشی خردسالان همراه است. آموزش والدین شامل دوره‌های کاملاً سازمان یافته‌ای چون آموزش رشد و تکامل کودک، تمرین تربیت کودک و مهارتهای خانه داری تا فعّالیّتهای رسمی در کلوپ که برنامه ریزی آن را اولیا خود بر عهده دارند می‌شود. برنامه‌های دیگری نیز بر فرایند گروهی و تعامل اولیا بیش از هر محتوای دیگر تأکید دارد. در برخی موارد آموزش والدین در حوزه فعّالیّت معلّم کلاس نیست و متخصص این رشته یا مددکار گروه عهده دار آن است. در سایر موارد این امر بر عهده معلّم کلاس می‌باشد.
اولیای کودکان در بسیاری از مهد کودکهای تعاونی والدین در برنامه‌های آموزش اولیا شرکت می‌کنند زیرا این امر پیش نیاز آموزش کودک به حساب می‌آید. در مهد کودکهای شبانه روزی، مراکز کودک و والدین و در برنامه‌های آغاز مطلوب معمولاً بخشی از آموزش فشرده والدین در کل برنامه منظور می‌شود. گاه والدین ساعات زیادی را در کلاسها می‌گذرانند. گاه ایجاد یک کتابخانه نیز به این منظور ضرورت پیدا می‌کند.
چندین سال است که بسیاری از برنامه‌های آموزش والدین با آموزش مهارتهای خاصی، شامل مهارتهای ذهنی و زبانی معمولاً در مدرسه، توأم بوده است. برنامه نمونه‌ای از رفتار والدین می‌تواند شامل دخالت کودکان در بحثها، توجیه معانی رفتار والدین برای کودکان، خواندن قصه‌های ساده با صدای بلند، ایجاد فعّالیّتهای آموزشی و تهیه مواد در خانه باشد. روشهای خاصی بهره گیری از این نوع فعّالیّتها معمولاً بطور مستقیم به والدین تدریس می‌شود و آنها تحت نظارت مدرسه فرصتهایی را به تمرین این مهارتها اختصاص می‌دهند. وسائل کمک آموزشی را می‌توان بطور امانت برای استفاده در منزل به اولیا سپرد. گاه بر کار با نوزادان نیز به اندازه تمرین با کودکان پیش دبستانی تأکید می‌شود. هدف آن است که همه کودکان یک خانواده از آنچه والدین می‌آموزند بهره گیرند.

نظارت بر مشارکت والدین

شرکت والدین در فعّالیّتهای کلاسی مکمل برنامه مهد کودکهای تعاونی و برنامه‌های آغاز مطلوب محسوب می‌شود. با دعوت از والدین می‌توان وظیفه خواندن قصه در کلاس، تدریس خصوصی به کودکان نیازمند، کمک به گروههای آموزشی، همکاری با برنامه معمول کلاس و یا به عنوان منبع اطلاعات در زمینه معینی را بر عهده آنان گذاشت. گاه بصورت معلّم ذخیره نیز می‌توان در کار آموزش از آنها بهره گرفت.
بر همکاری والدین با برنامه آموزشی باید نظارت دقیق داشت. اگر برای اولیای شرکت کننده جلسات توجیهی تشکیل شود در کاهش خطا مؤثر است. والدین باید با برنامه فعّالیّتهای روزانه کودکان و الگوهایی که کودکان باید در رفتار در زمینه‌های مختلف کلاس و مدرسه رعایت کنند آشنا شوند. بالاتر از همه، آنها باید مسؤولیتهای خاص خود را بدانند. اگر تعداد اولیای شرکت کننده در این برنامه زیاد باشد انتشار کتابچه‌هایی حاوی این نوع اطلاعات مفید است.
وظیفه معلّمان است که بر کار این گروه از اولیا نظارت کنند، رفتار آنان را زیر نظر داشته باشند و در صورت لزوم برای جلسات ارزشیابی آینده یادداشتهایی بردارند. بهتر است در پایان روز آنچه انجام شده است مرور شود و برای پیشرفت کار، تحسین و حمایت و نیز انتقاد و نصیحت افزایش یابد. زمینه مسؤولیت و مقدار آزادی عمل معمولاً با ادامه کار بیشتر می‌شود.
منبع مقاله :
اسپادک، برنارد؛ (1379)، آموزش در دوران کودکی، ترجمه محمّدحسین نظری نژاد، مشهد: شرکت به نشر، چاپ نهم